آناهیتا سمیعی آشتیانیآناهیتا سمیعی آشتیانی، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 30 روز سن داره

شاه پریون مامان و بابا

داستان فرشته مهربون و جایزه......

3 روز از رفتن آناهیتا جون نگذشته بود که خوردیم به تعطیلات 4 روزه ی عید فطر.شنبه شد و ظهر به مهدکودک رفت، حول و حوش ساعت2 بود که از مهدکودکش زنگ زدند که آناهیتا میخواد با مامامنش حرف بزنه گوشیشو داد بهش و دیدم با بغض میگه مامان دلم برات تنگ شده.کلی باهاش صحبت کردم.رفت تا با بچه ها بازی کنه....امروز گذشت. فرداش اصلا دلش نمیخواست بره رفت خونه مامان بزرگش(ناهید خانم)،روز بعدش هم با اصرار خودش اومد پیش من. دیدم اینطوری نمیشه،چون عادت میکنه و ممکن برای مدرسه اش هم سخت بشه.خلاصه، بعداز ظهرش زنگ زدم به مهدش و با مربیش صحبت کردم.مربیشم گفت باید از فرشته ی مهربون کمک بگیریم!!!! بعداز ظهر که اناهیتا رو دیدیم بهش گفتم،آنا فرشته مهربون دید...
14 مرداد 1393

تحول جدید در زندگی آناهیتا

سلام به همگی، با شروع 4 سالگی آنا،شوق رفتن به کلاس و مهدکودک تو آناهیتا دو چندان شد(اگر یادتون باشه 3 سالش که شد برای ثبت نام کلاسهای نقاشی و قصه خوانی کانون رفتیم اما چون از سن 4 سال پذیرش داشتند آناهیتا رو قبول نکردند.) القصه،آنای 4 ساله ی ما حالا میره مهدکودک . آنا ازشنبه 4 مرداد ماه، از ساعت 11:45 تا 4:45 میره مهد کودک بوستان. روز اول، قتی رفتم دنبالش با بغض پرید تو بغلمو گفت مامان دلم برات تنگ شده بود.ولی روزهای دیگه خوشحالو خندان میاد بغلم. ...
9 مرداد 1393
1